معصومه توکلی، فرزند ششم و دومین و آخرین دختر خانواده احمد توکلی است. او ۳۷ سال دارد و معتقد است سال‌ها و دهه‌ها قبل از اینکه کمینه‌گرایی، مد شود، پدر و مادرش ساده‌زیستی یا به قول امروزی‌ها زندگی به سبک مینی‌مال را انتخاب کرده ‌بودند.

توكلي

همشهری آنلاین- زکیه سعیدی: داشتن پدری سیاستمدار و پرکار، با فراز و نشیب‌هایی همراه بوده و اکنون یقین دارد آنچه از پدر و مادرش آموخته در زندگی او، خواهر و برادرانشان تأثیر مثبتی داشته ‌است.

قصه‌های خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید

ارتباط باکیفیت پدر و فرزندی

اغلب همکلاسی‌ها و دوستان دوران مدرسه‌ام، پدرهایشان مشاغلی داشتند که کمتر در خانه بودند. تمام ارتباط آنها با پدرانشان به جمع‌های خانوادگی محدود بود. پدر من این ویژگی بسیار مثبت را داشت که در همان زمان محدود حضورش در خانه برای ما بچه‌ها وقت می‌گذاشت. این ارتباط پدر و فرزندی از نظر من باکیفیت بود و در حیات فکری ما نقش جدی ایفا کرد. در خانواده ما ممکن بود پسرها با پدر اختلاف نظر داشته باشند، اما یقین دارم که آنها هم منکر اهمیت تأثیر تربیت پدر در دیدگاهشان به جهان و زندگی نیستند. من خیلی از ارزش‌های دیرین و عمیق درباره زندگی را از پدر گرفتم و این بدان معنا نیست که مادرم نقش نداشته! پدر و مادر آنقدر با هم تعامل و همفکری دارند که نمی‌توانم نقش آنها را سوای هم ببینم.

به مادرم می‌گفتم احساس یتیم‌ها را درک می‌کنم!

۶ سالم بود که پدرم برای ادامه تحصیل به انگلستان رفت. درست یادم هست که تیر سال ۱۳۷۲، همان سالی که قرار بود مهرماه به کلاس اول بروم، پدرم رفت و ۳ سال بعد در بهمن ۱۳۷۵ وقتی کلاس چهارم بودم به ایران برگشت. البته در این مدت چندبار به ایران ‌آمد و بعد از چند هفته دوباره می‌رفت. پدر ما را با خود نبرد چون نمی‌خواست کودکی و نوجوانی‌مان را در آن فضای فرهنگی بگذرانیم. آن سال‌ها احساس ناامنی مدام داشتم و فکر می‌کردم هر بلایی ممکن است سر ما بیاید، چون بابا نیست. همیشه به مادرم می‌گویم که من احساس یتیم‌ها را خوب درک می‌کنم.

حس استغنا در ما تقویت شده بود

هیچ‌گاه ندیدم پدر یا مادر در خرید وسایل خانه به‌دنبال تجمل باشند. یادم هست میز تحریری داشتم که سفارشی ساخته شده‌ بود، اما به هر حال بعد از چند سال که برادرهایم پشت آن نشسته بودند به من رسیده بود. به پدر گفتم برایم یک میز نو بخرد. پدر نگفت نه! اما برایم ماجرایی را تعریف کرد درباره خانواده‌ای که سطح زندگی‌شان از ما پایین‌تر است. خلاصه اینکه خودم به این نتیجه رسیدم که این میز هنوز کارایی دارد.

مهمانپذیر توکلی!

سال‌ها و دهه‌ها قبل از اینکه ساده‌زیستی و به‌اصطلاح امروزی‌ها مینی‌مال زندگی‌کردن و کمینه‌گرایی مد شود، پدر و مادر من بسیار ساده زندگی می‌کردند. همیشه از کمتر داشتن و بیشتر بخشیدن لذت می‌برند. خانه ما همیشه درش به روی نیازمندان باز بود. هر که از فامیل و دوست و آشنا مشکلی داشت به خانه ما می‌آمد. برادرم به شوخی می‌گفت که بالای سردر خانه باید بنویسیم «مهمانپذیر توکلی!». ساده‌زیستی و کمک به دیگران شعار نبود، حقیقتا شیوه زندگی پدر و مادرم، کمک به مردم بود. یادم هست ۱۲ سالم بود که سیده خانمی که جا و مکان نداشت و شرایط جسمی‌اش هم خوب نبود، به خانه ما آمد و از پدر و مادرم کمک خواست. ۱۱ سال در خانه ما زندگی کرد و مادرم در تمام آن سال‌ها از او پذیرایی می‌کرد.

کد خبر 833797

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار دروازه طهرون

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 3
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 3
  • رضا IR ۱۰:۱۳ - ۱۴۰۲/۱۲/۰۲
    1 0
    واقعا حقیقته خودم با وجود خودم دیدم ایول احمد جان
  • TR ۲۲:۱۶ - ۱۴۰۲/۱۲/۰۲
    0 0
    خداوند به اقای توکلی سلامتی دهد . از نزدیک با خانواده ایشان ارتباط دارم کاملا ساده زیستی این خانواده را تایید می کنم .
  • ناشناس IR ۱۲:۰۹ - ۱۴۰۲/۱۲/۰۳
    0 0
    خداوند حفظ کند این شخص انسان به تمام معنا